چه فایده
که پشیمونی برای خودت
امینه عزیز من اشتباه کردم
همیشه کاسه داغ تر از اش بودم
همیشه خواستم به جای پدر و مادرت بهت کمک کنم
من اشتباه کردم
و قصاص پس دادم
و هنوز هم حاضرم پس بدم
چون باعث همه اشتباهات تو عشق کور من بود
تو امروز فهمیدی کجایی
حالا برو و این پایین نه ایست از بالا نگان کن ببین کدوم راه درسته
منظورم از اون بالا یعنی بذار وقت بره
سریع تصمیم نگیر
شیون رو هم شکست بده
باورم نشد
که ترکم کردی
و دل به دیگری دادی
تو وجودم را به زانو در اوردی
دیگر نمی توانم به کسی اعتماد کنم
حتی حرف های مادرم
تو دل شکستی و دلی دیگر گرفتی
اما من شکستم و شکستم شکستم
امینه تو بد ترین آشوب عالم را برپا کرده ای
آشوب را دیگران نمی بینند و این آشوب در پس قفس های محکمی خونین است
تو رو سیاهی را هم سیاه پوش کرده ای
من خوش حالم در آینده
ولی اندوه گذشته ام بدتر عذاب این روزهایم خواهد بود
و دعا میکنم برایت به دنیای زیبایت دست یابی
بازم بهت سلام میکن امینه عزیز
شاید مسیر نوشته ایم در بند بند دلم گم شده باشند
اما تو را در دلم دارم
می خواهم خاطره ای شیرین
از روزهای اول آمدنم را برایت تداعی کنم
یک روز بعد از امتحانات دانشگاه بود
دقیقا 4 روز که اومدم خونه شما و ازت خواستم بپرسم که دسم داری ای نه و میخوای باهم زندگی کنیم یا نه
پرسیدم اون روز و سه بار جوابم دادی دوست دارم
و می خوامت مادرت هم کنارت نشسته بود
اونم خنده ای کرد
چون مادره خوش حال میشه
منم که از فرط خوشحالی یادم رفت که باید چی بگم
یهو گفتم خدافظ من برم خونه
از در خونه اتون تا درحیاط به حد یاز این ا رخودم پشیمون بودم و خجالت می کشیدم که چرا گفم خدافظ و رفتم
که یادم رفت در حیاط جلومه
خوب بود شما ها داخل خونه بودین
و هوا گرم بود
چنان رفتم تو در حیاط که تا 2 ساعت بعدش که رفته بودم خونه سرگیچه داشتم
اما خوشحال بودم که نیمه گمشده زندگیم رو پیدا کردم
خوب اون شب شب باور نکردنی بود برام تو که همیشه شرم و حیا خاصی داشتی
منم روزهای اول روم نمی شد بهت بگم که تو دلم چه خبره
حتی تو اذیتم میکردی و مثلا به عمد اهمیتم نمیدادی شاید هم به قول خودت دختر باید شرم داشته باش
حیا مال دختره باعث میشد که اینجور باشی
اما شب ها که میومدم خونه نمی خوابیدم
تا یه شب که بیدار بودم تو فکر خودم باهات حرف میزدم یه قه قه خنده بلندی زدم
آبجی فاطمه امون هم بیدار بود اونم داشت به شوهرش محمود اس ام اس میداد
من دیگه روم نشد بگم من بیدارم خودم رو زدم بخواب
فردا صبحش اینا ازم پرسیدن دیشب چه ات بود خندیدی
منم گفتم چی میدونم
اما خوب اون شب های خوشم گذشت
اون روزهای خوشمم تموم شد
نمیدونم
باید چقدر گریه کنم تا به اون قه قه اون شب برسه
این روزها ارزشی برای خودم ندارم چون تو رو کم دارم
برگرد و از این دو دلی بیا بیرون
دلم پر میکشد تا همواره غبار بدی ها را از ودم دور دورتر کنم
این روزها دلم غصه های بسیار دارد
نوای قلب من با تکنوازی چشم هایم شاید برای تو شنیده شود
خدای من من همان بنده همان مهدی همان دیوانه خستگی ناپذیر تو هستم
پس مرا بیشتر به عذاب دردناک دنیایت گرفتار مکن
شاید راه را نمی بینم اما وجدان بیدارم را نمی خوابانم
نمی خواهم نفرین شده باشم
نمی خواهم تو را هم نداشته باشم
تو خدایی پس این روزها خودت را از وجودم نگیر
تا به امروز 53 روز میگذرد
شب ها همان ناله ها بلند میشود
همان بی کسی های من و تو
تو که میدونی و خدای پس نشکن که شکستن هنری نیست
خدا می خوام هیچ وقت کاسه صبرم لبریز نشه
اما میدونی که طاقتم کمه
بهم میگن تو شکننده ای
اما نمیگن تو این روز ها تنهای
خدایا بحق زیبای این روزهایت که در بی خدایی ما بنده ایت گم شده بحق نعمت غبارت بحق بارش های بارانت
دلم را با نو رو ایمان وجود خودت مانند یک نوزاد روشن کن
قشم خورده ام ذکرت را فراموش نکنم
و در بهترین شب هایم زجه های این روزهایم را همراه خود داشته باشم
میدانم فراموشم نکرده
اما بدان نه یعقوب یعقوبم و نه ذلیخاه ذلیخاهم من بنده تو هستم
سلام امینه جان
دلم پر بود
پر از گریه
پر از فراق پر از درد
می خواستم عقده هایم را وا کنم
وقتی می گویند قسمت این است
دلم بیشتر می شکند
نمی دانم قسمت چیست
سرنوشت چه کسی رقم می زند جز خدا
اما ذکرت را فراموش نکن
همان لاحول ولا قوه الا بالله العلی عظیم
می خواهم تصمیمت خدایی باشد
نه از روی وسوسه نه از روی هوای نفست مه از روی خواسته شیطانی
امینه عزیز اگر امروز
دیدی امدم ودل پری داشتم و باز جلو عمو زن عمو و عمه و مادر بزرگ گریه کردم
چون صادقانه دوستت دارم
عمو میگه خودتتت رو اذیت نکن اما نمیدونه این گریه ها قسمتی ناچیز از خود خوری این روزهای منه
خیلی از حرف های دیروز مادرت ناراحت شدم
او بهم گفت امینه بخاطر این کار تو که انگشتر و... برداشتی ناراحته و غذا نمیخوره
اون بلند نمیشه راه بره
فقط خوابیده
وگفت تو به خاله ات گفتی مهدی خیلی دست دارم میخواستم چند هفته اذیتش کنم اما انگشتر که برداشت تو چشام سیاه تر شد
امینه دوست دارم بهانه های بهتر پیدا کنی
دوست ندارم مسیرت را کج ببینم
فقط حق یک انتخاب را داشتم ان هم تو بودی امیدوارم تو که میگویی من انتخابت نکردم
این روزها نه بعدها برای خودت انتخاب بتهری داشته باشی
می دانم در دلت غوغا است
ارام نمی شوی
من به عمد این کار را کردم تا شاید تلنگری باشد
برای به خود امدنت
تو عزیزترین انسان ها برای من هستی
پس انتظار نداشته باش که با چهار تا کلمه ساده برم پی کارم
من دیوونه وار دوست دارم
تو هم باید بودنی که 60 روزه داری عذابم میدی
تو فقط یه روز درک کردی که شنیدن کلمه نمی خوامت خیلی سخته
پس هنوز بیشتر فکر کن
من نمی خوام چند سال دیگه ببینم دستت تو دست کسی دیگه است
یا اینکه تو ببینی دست من تو دست کسی دیگه است
چون خودت بهتر میدونی ما همدیگه رو خیلی دوست داشتیم و داریم
پس من صبر می کنم و انقدر صبر مینم که شیطون هم خسته بشه
و دست از سرت برداره
تو دلت دست خودته اما زبونت و مغزت دستورش رو داره از شیطون میگیره
لعنش کن
سلام امینه عزیزم
مهدی هستم همون مهدی همون مهدی که سه بار پشت سر هم روز اول گفتی دوست دارم
هیچیم عوض نشده هیچیم عوض نشده ولی تو عوض شدی
و قتی دوسال پیش وقتی با هم میرفتیم مشهد و بهت اس میدادم و جوابم رو نمیدادی میگفتی با مامانم لج دارم باید همون موقعه میشناختمت
گذشت یادته دو ماه بعدش اخر ماه رمضان بود
تابستون بود کم کم حالت بد شد
یک ماه بعدش یه شب بهو حالت بد شد که از هوش رفتی
من یادم نمیره تا قبل از اون موقعه خیلی اذیتم کردی
پیشم نمی نشستی اشوه ادا هایی در میاوردی که فقط خودت بلد بودی در بیاری
تا اون موقعه که مریض شدی
4ماه در گیر بودی عزیز
تو نامزد عزیز من هستی شاید هم بودی و لی میخوام باشی
امینه من مهدی هستم همون مهدی اولی
همون ادم اولی همون پسر عموت
اون 4 ماه که از هوش میرفتی رو یادته اون 10 روز اولش که باید یادت باشه اجنه شب و روز اذیتت کیردن ومن فقط بخاطر تو فقط بخاطر تو بیدار میموندم
پیشت مینشستم دلداریت میدادم
دختر عموی عزیز
تو راه رو اشتباه رفتی درسته قبول دارم هنوز سنت کمه دوست ندارم چند سال دیگه بگی چرا این مرا ول کرد
من عاقل نبودم
چرا این پس مرا ول کرد ورفت امینه تو تنها عشق منی
شاید امشب این مطلب رو بذارم اینجا هیچ کی هم نخونه
ولی درد و دل خودمه با تو
امینه عزیز وقتی بعد از چهار ماه حالت خوب شد خودمو نمی شناختم
چون خیلی دوست داشتم شاید از این حرفام بدت بیاد احساس میکردم فقط به خودم تعلق داری
خیلی بهت وابسته شدم امینه عزیز من نمی تونم بی تو باشم
باور گرفتن انگشترت امروز از خودت فقط بخاطر این بود که می خواستم به خودت بیای
و دیگه نگی مهدی نمی خوامت
امینه عزیز از زمستون سال قبل که حالت خوب شد تا اوایل زمستون امسال درسته سر کار نبودم
اما احساس مسکردم خوشبخت ترین مرد دنیا باشم
امینه عزیز تو تنها کس من هستی
نمی دونم اینبار هم اجنه اذیتت میکنن یا خودت خواستی که بهم بگی نمی خوای باهام زندگی کنی اما بدون قلب من بدون تو یه لحظه نمی تپه
هیچ وقت بهت خیانت نمی کنم انگشترت و گوشیت توی چمدونه نظر کردم اگر درست بشی یه سفره حضرت رقیه برات بگیرم
تو دلت مشکل پیدا کرده باهام
قبول دارم من ادم بدی هستم اذیتت کردم خیلی اذیتت کردم
ولی برای هر کاری که میکردم برای خودم دلیل داشتم ولی نمی دونستم تو نارحت میشی بخدا نمی دونستم
چون تو هم خیلی دوسم داشتی و دوست نداشتی ناراحت بشم
اگه میگفتم با دوستات نگرد چون دوست نبودن دشمن بودن
اگه میگفتم نماز و حجابت باشه بخاطر کامل شدن اعتقادات بود چون تو یه ذره مشکل روحی داری خود بهتر میدونی اجنه اذیتت می کنن
تنها راه درمان اون هم قرآنه نمازه و و....
امینه عزیز اگر شب عروسی ابجیم بهت یهو گیر دادم چون خیلی عصبی بودم از همه چی
ولی تو همه عقده هات رو ریختی تو دلت
سکوت کردی و یه باره رفتی از خونه
من نمی گم از خونه فرار کردی همیشه میگم از من فرار کردی چون بد بودم و همین بد بودنم داره عذابم میده
تو باید فرصت بهم بدی
امینه وقتی بهم گفت خودم خواستم برم و خودم خواستم برگردم باور کن سرم میخواست بترکه اون اخری که گفتی دیدم شب جایی ندارم
خیلی اذیتم کرد
واخرین اس ام اسی که دادی و گفتی مجبورم کردن بگم دوست دارم و میخوامت به حدی عصبیم کرد که مجبور شدم بیام وگوشی اون انگشتر رو ازت بگیرم
امینه تو نباید فراموش کنی ما زیاد عمر نمی کنیم پس با انجام یک اشتباه دیگر
پشیمانی دیگری برای خودت درست نکن
بخدا باور کن من حوصل هیچی ندارم شب و روز میشینم و فکر میکنم و ذکر میگم شاید خدا ببخشتم
تو دختر عموی منی پس انتظار نداشت باش سریع فراموشت کنم چون این یه باور غلطه و هیچ وقت هم فراموشت نمیکنم حتی اگر با کسی دیگه ای ازدواج کنی
من تا اون موقعه صبر میکنم تا خوشبختی تو را ببینم
باور کن تا چند ماه دیگه اگر برم و جایی مشغول کار بشم شاید از خونواده خودمم جدا بشم
چون نمی خوام کسی ببینه من بدون تو شدم خیلی زورم میاد
برای هیچ مردی قابل تحمل نیست
تو یه روز پشیمون میشی من مطمئن هستم
و باور کن تا زنده ام فقط به خودت فکر میکنم چون دلم دست خودم نیست
امینه عزیز برایت دعا میکنم چون میدان گرفتار چه مصیبت ها و درد ها هستی
ولی به من هم حق بده چون باید به ادم ها فرصت داد
مگر یادت رفته خودت چقدر اشتباه میکردی و بعدش با یه ببخش راحت منم فراموش میکردم
امینه شاید هر پسری جای من بود با فرار تو از خانه هیچ وقت بهت فکر هم نمی کرد ولی من نمی تونم با این مساله کنار بیام چون تو هنوز سنی نداری
امینه فراموشت نمی کنم
تا ابد
به امید روزی که همه عاشقان به موعودشان برساند و انتظار سخت ترین اعمال در زندگیست
چشم انتظار تو مهدی تنها
میانمار
صحنه زنده به گور شدن کودک و زنان بی گناه مسلمان
عکس های زیادی از مظلومیتشان این روزها از رسانه های مختلف پخش می شود اما چه سود که برایشان کاری انجام نمی دهند
این روزها اخبار زیادی از مظلومیت مسلمان شنیده می شود سرکوب شیعیان در بحرین ، کشته شدن مسلمانان افغان ، ترور در عراق و سوریه و....
از همه بدتر شنیدن صدای مظلومیت مردم میانمار است
صدایی تاسف بار ، صدایی از جنس فقر ، مظلومیت و....
هزار و چند سال از دوران امامت مولایمان علی (ع) می گذرد اما در این 1000 سال چندین هزار بار به جرم مسلمان بودن صدای اه بی گناهان شنیده شده است و بخاطر نداشتن اتحاد همیشه پذیرای ظلم بوده ایم.
امروز وقتی عکس های از کودکان و زنان میانماری را دیدم بدنم لرزید احساس بدی بهم دست داد ، من مسلمانم ! و اقعا قبله ما مشترک است...
متاسفانه همدلی بین مسلمانان امروز دیده نمی شود
برای ساخت فیلم موهن جهان به التهاب افتاده بود و صحنه ای از اتحاد مسلمانان دیده شد . باور کنید همه دولت مردان غربی از شنیدن این صدا
یعنی مرگ بر امریکا و..... ترسیده بودند چرا که منافع همگی انها یکی است. وهمگی یک هدف را دنبال می کنند
مردم مسلمان میانمار فقط به جرم اینکه مسلمان هستند باید کشته شوند چون کشورشان فقر زیادی دارد ناتو ان را نمی بیند چون نفت ندارد
چون عراق نیست چون لیبی نیست ، سازمان ملل چشم های خود را بسته
حکومت میانمار مسلمانان را از شهروندان این کشور نمی داند
بوداییان زند زنده انها را به اتش می اندازند
ایا مسلمان بودن جرم است .................
عربستان و قطر اعلام می کند در سوریه نقض قوانین بین الملل اتفاق افتاده است و 60 کشور دنیا بیانیه ای برای حمله کردن و دراوردن حکومت از دست اسد می نویسند و حتی کمک های نظامی به ترور یستها می کنند چون می ترسند منافع غرب به خطر بیفتد
اما صدای کودک بی دفاع و مظاوم میانمار را نمی شنوند چون با کشته شدن این مسلمان منافعی به خطر نمی افتد چون به اسراییل ضربه زده نمی شود پول و درامد نفت ما مسلمانان این روزها بلای جان ما مسلمانان شده ،پادشاهان و دیکتاتور های عرب اهرمی برای نابودی خودمان شده اندو هیچ کس صدای بی گناهان را نباید بشنود.
خاک بر سر دنیا و دوست دارانش ....
عید غدیر را امسال باید به همراه جشن گرفتن باید عزا دار بود باید شرمسار بود در برابر علی و فزندانش ....
مهدی حاجی نژاد
دشمنان ظالم اسلام
حکومت هایی هستند که ظلم در حق مسلمانان را حق خود می دانند و حقانیت و انسانیت را زیر پا گذاشته اندو با تفرقه ای با وجود اوردن فرقه هایی از قبیل و هابیت در بین شیعه و سنی بوجود اورده اند و ای کاش دشمن فعلی مسلمانان فقط غیرخودشان بودند . ما می بینیم از 150تا 200 سال پیش از همان زمانی که انگلیسیان تصمیم به تفرقه اندازی بین مسلمانان گرفته اند تا حالا شاید جمعیتی به اندازه یک کشور چند صد هزار نفری ما مسلمانان از دست داده ایم و با تفرقه انداختن می خواهند ما از هدف اصلیمان فاصله گرفته و به مقصود خودشان برسند و مسلمانان را برده ای برای خود داشته باشندو اولین مدارس برای اموزش دین انحرافی در عربستان بوده است که حالا پایه ای محکم برای مزدوران در منطقه است .در کشور عربستان در حال حاضر ما عینا میبینیم که همانند 100 سال پیش مورد استعمار قرار گرفته است.و سالانه درصدبالایی از درامدنفتی این کشور به انگلیس و امریکا تعلق دارد .
اما دشمنان اصلی اسلام در حال حاضر بسیاری از حکومت های غربی و از جمله امریکا و اسراییل است ظالم و ظلم پسوند یا پیشوندی برای مزدوارن فعلی زمان امریکا و اسراییل نیست بلکه ریشه این دو از ظلم میاید
آمریکا
کمی به تاریخ سفر کنیم نژاد امریکایی هیچ جایی دیده نمی شود و می بینیم و جالب اینجاست که امریکاییهای فعلی که نژاد خود را از اروپا یافته اند نژاد امریکایی را نژاد متمدن و با فرهنگ بشریت نامیده اند نژادی که نسل کشی سرخ پوستان را هنوز ترک نکرده است و به سیاه پوستان با چشم برده نگاه می کنند و به کشورهایی حمله می کند که تنها گناهشان مسلمان بودن مردمانشان بوده است.
اسراییل
به رژیم اشغالی اراضی فلسطین سر می زنیم ، زشت تر از تاریخ امریکا همین تاریخ از دید هر شخص می تواند باشد تاریخی در خور توجه از باب بی نشان بودن ساکنین این سرزمین شاید امریکا را بتوان در تاریخ اروپا جست اما اسراییل کشوری بی ریشه است اگر چه تاریخ این قوم که خود را از بنی اسراییل می دانند و به قبل از میلاد مسیح می رسد اما در حال حاضر این کشور نشانی از دین موسی ندارد بلکه محلی برای جمع شدن مزدوران زمان شده است. کشوری که مردم خود را از دیگر مردم دنیا برتر می داند در صورتیکه هرگز نمی توان دلیلی بر برتریشان بافت.کشوری که حالا مردم ،خود را زندانی در حصار های با ارتفاع 4 متر می بینند کشوری که مورد لعن همه ملت های اطرافش می باشد
مهدی حاجی نژاد
........................................................................................
دلمان پر از درد است از مزدوران زمان ، از دیکتاتورها ، هر دیواری را لوحی برای نوشتن شعار بر علیه اشان قرار می دهیم و تمامی صفحات را بر علیه اشان رنگی خواهیم کرد شاید صدایی بی گناهیمان شنیده شود. تنها راه پیروزی بر ظالمان فقط اتحاد و همدلی است